به گزارش خبرگزاری حوزه، علما، بزرگان و اساتید حوزه های علمیه به عنوان مرزبانان دین، همیشه نسبت به انحرافات واکنش داشته و بر اساس فرموده امام صادق علیه السلام مرابطون و مرزبانان اندیشه دینی بوده اند.
«دکتر عبدالکریم سروش» یکی از خارج نشینانی است که مدعیات و مباحث او هر از چند گاهی در رسانه ها انتشار پیدا کرده و مورد نقد و نظر بزرگان دین و صاحبنظران واقع شده است؛ به همین منظور برخی از علما و مراجع معظم تقلید حسب وظیفه دینی روشنگریهایی در این خصوص داشته اند که مروری بر برخی واکنش ها، نظرات و نقدهایی که در طی سال های اخیر بر ادعاهای وی انجام شده، خواهیم داشت.
* بخشی از پاسخ حضرت آیت الله مکارم شیرازی در سال ۱۳۸۷:
به یقین این گونه سخنان هیچ گونه سازگاری با متون اسلامی به خصوص قرآن مجید ندارد و دانسته یا ندانسته جسارت عظیمی به قرآن مجید و پیامبر عظیم الشأن اسلام صلی اللّه وعلیه وآله است و قداست قرآن را زیر سؤال می برد. در اینجا توجه شما عزیزان را به چند نکته، ضروری می دانم:
۱– سرچشمه این تفکّر انحرافی – که تازگی هم ندارد – دو چیز است:
الف) فرو رفتن در افکار صوفیانه افراطی و تأثّرپذیری از مسئله حلول و اتحاد صوفیان، آن گونه که در عبارات بالا و تعبیرات فوق نیز نمایان است که وجود پیامبر صلی اللّه وعلیه وآله را پر از خدا می پندارند و مانند آن.
ب) ناتوانی در برابر تفسیر بعضی از آیات قرآن مجید مانند آیات مربوط به هفت آسمان و رجوم الشیاطین و امثال آن و پنداشتن ناسازگاری آن با علوم روز، و این به آن می ماند که انسانی که بر اثر نقص اطلاعاتش گوشه دیوار قصر باشکوهی را ناموزون می بیند، برخیزد و بخواهد آن قصر را از بیخ و بن ویران کند.
۲– مفهوم این سخن که قرآن مجید مستقیماً از سوی خدا نیست – العیاذ باللَّه – تکذیب پیامبر صلی اللّه وعلیه وآله است.
۳– این تعبیر زشت که فصاحت قرآن بر حسب حالات پیامبر صلی اللّه وعلیه وآله تغییر می کند هرگاه روح پیامبر صلی اللّه وعلیه وآله در اوج باشد قرآن فصیح تر می شود و اگر نباشد فصاحت کمتر خواهد شد مانند اشعار، آیا این سخن قداست و الهی بودن قرآن را به کلی زیر سؤال نمی برد، و در سر حدّ اشعار شاعران تنزل نمی دهد که گاه ذوق آنها گل می کرد و بهترین اشعار را می سرودند و گاه که چنین نبود اشعار عادی
۴– از آن زشت تر اینکه گفته شود آیات قرآن – حتی در مسائلی مربوط به معاد و نعمت های بهشتی – رنگ و صبغه عربی داشته است که مفهومش این است حور مقصورات فی الخیام، الرحمن/ ۷۲ واقعیتی ندارد بلکه معلول برداشت پیغمبر صلی اللّه وعلیه وآله از طرز زندگی قبیله و عشیره او است!
با این گونه سخنان چه اعتباری برای قرآن باقی می ماند، و چرا بدون آگاهی از قرآن هر چه بر قلم آنها جاری شد می نویسند و به نتایج آن نمی اندیشند؟
۵– از همه زشت تر و تنفرآمیزتر نسبت خطادادن به قرآن مجید و پیامبر صلی اللّه وعلیه وآله در مسائل مربوط به دانش های غیر دینی است که گفته شود چون علم پیامبر صلی اللّه وعلیه وآله در مسائل طبیعی و... فراتر از علم زمان خودش نبود بنابراین آیاتی که در آن سخن از این علوم به میان آمده ممکن است آلوده به انواع خطا باشد که با پیشرفت علوم خلاف آن اثبات شده است.
* بخشی از پاسخ حضرت آیت الله سبحانی به نامه وی:
نامه جنابعالی همراه با مصاحبه دوم که در برخی از روزنامهها منتشر شده بود، به دستم رسید. برای این که در داوری، دچار لغزش نشوم دوبار آن را به دقت خواندم. لازم دیدم یک رشته تذکراتی را تقدیم کنم، امید است دربارة آنها تأمل و دقت بیشتری فرمایید.
شکی نیست که شما پس از بازگشت از «لندن» به ایران، در آغاز انقلاب اسلامی، مبدأ آثار نیک و سازندهای بودهاید. کتاب «نهاد ناآرام» شما که در آن حرکت جوهری را به زیباترین بیان مطرح کردهاید، از ارزش بالایی برخوردار است. همچنین اثر دیگرتان به نام «دانش و ارزش» موجی در میان علاقهمندان به مسائل فلسفی و کلامی پدید آورد، و نیز تدریس نهجالبلاغه از نظر اخلاقی اثر مثبتی داشت، و پیوسته شما در دل علاقهمندان و جوانان و عالمان دینی جای باز میکردید. دوست عزیز شما که نامش را نمیبرم، نقل میکرد: هنگامی که جنابعالی در دبیرستان علوی درس میخواندید دفتری برای کارهای روزانه داشتید و اگر ترک اولایی از شما سر میزد، در آن دفتر یادداشت میکردید، تا بعداً جبران کنید و از این طریق به سفارش علمای اخلاق در مورد «مشارطه و مراقبه» جامه عمل میپوشانیدید.
بنابراین، باید در جستجوی علتی باشید که چرا آن قرب و منزلت، پس از مدتی قوس نزولی پیدا کرده است. باید در این پدیده که در زندگی شما رخ داده است کاوش کنید و علت آن را به دست آورید. روی آوردن سیل جوانان روزی، و دوری جستن دوستان و محبان، روز دیگر، دو پدیدهای است که قطعاً بدون علت نخواهد بود.
* بخشی از یادداشت حضرت آیت اللّه سبحانی با عنوان «اندیشههای عصر جاهلی در آیینه ادبیات پر آب و رنگ امروز!» در پاسخ به اظهارات دکتر عبدالکریم سروش درباره قرآن:
من نمیتوانم بدون دلیل قاطع بگویم آنچه در این مصاحبه خواندم نظریه صددرصد خود اوست؛ ولی سکوت او را میتوانم گناهی نابخشودنی در مقابل این گزارش به شمار آورم. در شرایطی که ملحدان غرب کمر به اسلامستیزی و منزوی ساختن مسلمانان بستهاند، فردی که در محیط اسلامی و در میان علما و دانشمندان پرورش یافته و مدتها سخنان او زینتبخش رسانههای ایرانی بوده، سخنانی به زبان آورد که نتیجه آن این است که قرآن موجود، ساخته و پرداخته ذهن پیامبر است! و پیامبر در آفرینش قرآن، نقش محوری داشته است!
در آذرماه ۸۴ نامه سرگشادهای به آقای سروش نوشته و در آنجا لغزشهای او را در مسئله امامت و خلافت گوشزد کردم و بار دیگر از او درخواست نمودم که به آغوش امت اسلامی و بالاخص علما و حوزههای علمیه باز گردد و بداند که این نوع سروصداها و هیاهوها زودگذر است و به سان موج دریا، پس از اندی خاموش میشود و آنچه باقی میماند، همان حق و حقیقت است و تصور میکردم که این نامه پدرانه درباره او مؤثر افتد. کسانی که این نامه را خوانده بودند، از نگارش آن اظهار رضایت میکردند، ولی مصاحبه او درباره قرآن بر تأسف و تأثرم افزود و با خود فکر کردم که زاویه انحراف روز به روز بیشتر میشود و این سؤال به ذهنم رسید که چه عاملی در کار است که از این فرد دستپرورده حوزه و دانشگاه چنین بهرهکشی میکنند؟
* آیتالله یزدی در نماز جمعه تهران خطاب به دکترسروش:
«به آن آقا میگویم اگر درباره مسائل فقهی میخواهی نظر بدهی باید عینک رسوبات غربی را از چشم برداری. مبنای اصلی فقه در اسلام قرآن است. اگر کسی دو کلمه یاد گرفت که نمیتواند وارد آن بحثها شود. آن هم در روزنامه یا مجله نمیشود که شما قرآن و حدیث را کنار بگذاری و با این یافتهها و بافتههای غربیات حرفهایی را که آدم دلش نمیخواهد از این تریبون بگوید، با تعبیرهای بیمایه و اساس، فقه اسلام را زیر سوال ببری.»
* بخشی از پاسخ غیرمستقیم (بدون ذکر نام) آیت الله آملی لاریجانی در سال ۱۳۹۳
برخی مدعیان روشنفکری گرچه به ظاهر میگویند توهین به مقدسات خوب نیست؛ اما تاکید میکنند که نقد شخصیت و رفتار و گفتار پیامبر(ص) و ائمه(ع) ناروا و خلاف شرع نیست و حتی ادعا میکنند که هیچ آیه قرآنی و روایتی نقد علمی و اخلاقی پیامبر اسلام (ص) و ائمه(ع) را منع نکرده است که این مسئله نشان از کج فکری آنان نسبت به دین ومنابع دینی دارد.
اینها میگویند حتی یک آیه هم درباره منع نقد پیامبر(ص) وجود ندارد اما غافلند از اینکه آیات و روایات زیادی در این باره وجود دارد؛ باید به آنان گفت اگر دنبال این هستید که یک آیهای بیاید و بگوید که یا ایها الذین امنوا لا یجوز النقدا، بله چنین آیهای وجود ندارد اما اگر به دنبال معنا و مفهوم آن باشید؛ خواهید دید که آیات قرآنی و روایات در این باره فراوان است.
روحانیون و اهل فکر نسبت به تحرکات و هجمههای دشمنان و مدعیان روشنفکری هوشیار باشند وپاسخهای روشن و مستدل به ادعاهای آنان بدهند تا جوانان از فریبکاری دشمنان در این زمینهها دور شوند.
* بخشی از پاسخ آیت الله علیدوست با عنوان "دین و قدرت":
طرح این گونه مباحث، به سود چه جریاناتی است و به زیان چه نهادها و جریاناتی تمام میشود!؟ مسئولیت گمراهی صدها یا هزاران مخاطبی که این سخنان را میشنوند و تصور ناصحیحی از قرآن، پیامبر و اسلام پیدا میکنند و مسئولیت سوءاستفاده دهها جریانی که از این مطالب بهره میبرند، بر عهده کیست!؟
فهم اسلام و دین وقف هیچ کس و هیچ صنفی نیست لکن شعار «همهکشیشی» سر دادن و بدون هیچ گونه تخصص لازم اظهار نظر کردن، قطعا صحیح نیست. این که شخصی در داروسازی، تحصیلات دانشگاهی را شروع کند، از این رشته بگذرد و در شیمی تجزیه و فلسفه علم کار را شروع مجدد نماید، کارشناسی ارشد را در شیمی تحلیلی بگیرد، سپس مطالعه را به تاریخ و فلسفه علم بکشاند و پس از این همه، نامرتبط به علمیت خویش، به همه تراث دینی بتازد و در فقه، فلسفه فقه، فلسفه اعلی، سیاست، تاریخ، حدیث و تفسیر اظهار نظر کند و در قامت جامع معقول و منقول ظاهر شود، کار قابل دفاعی نکرده است! و به قول مولوی بوی عدم تخصیص و تحقیق از آن بر میآید.
البته فهم اسلام، دین و سیره وقف بر کسانی است که بر همه تراث اسلامی واقفند و گرنه برداشتش از دین همچون برداشت دزد انار و نان میشود، که با برداشت از یک آیه و غفلت از آیه دیگر، مال مردم را میدزدید و صدقه میداد و دلخوش بود که نُه دَهُم ثواب را برده است!
ای کاش انسانها به جایی برسند که هر متاعی را تنها از متخصص امین آن متاع بجویند و دخالتهای غیر تخصصی در حریمهای تخصصی به قدری پلشت و ناهنجار به حساب آید که افراد حاضر نباشند جز در حیطه کار خود اظهار نظر کنند. دین را باید «شبکه دلالی» و در یک «نظام حلقوی و هرمی» فهم کرد، به سراغ آن رفت و مانند کسانی که در تاریکی به سراغ «فیل هنود» رفتند، به سراغ تراث دینی نرفت.
* بخشی از پاسخ حجت الاسلام والمسلمین خسروپناه:
لازم میدانم در آغاز سخن از دکتر سروش یک تشکر و یک گلایه کنم؛ گلایهام از این بابت است که طرح اینگونه مباحث علمی و تخصصی که فضای آکادمیک را میطلبد که حتی به اعتقاد بسیاری از دوستان وی، در فضای عمومی کشور مناسب به نظر نمیرسد.
مهمترین نقد روششناختی بر وحیشناسی سروش این استکه روش یکسانی در مباحث وحیشناسی ندارد.
سروش در نگاشتههای خود بدون استناد به منابع، نسبتهایی به متفکران اسلامی داده است که صحیح نبوده و بر نسبت نادرست نیز نتایج نادرستتری گرفته است.
سروش در بحثهای کلام اسلامی به شدت از الهیات پروتستان متأثر گردیده و با دیدگاههای مسیحیت مدرن به شرح و تفسیر مباحث کلامی پرداخته است. وی از طرف دیگر، آگاهی اجمالی از عرفان نظری اسلامی و آگاهی تفصیلی از عرفان ادبی به ویژه عرفان مثنوی دارد و سعی میکند با ترکیبی از فهماو از عرفان اسلامی و الهیات پروتستان، به تفسیر نوینی از مسایل کلام اسلامی دست یابد؛ در حالی که هم پارادایم کلام اسلامی با عرفان اسلامی متفاوت است و هم از پارادایم الهیات پروتستان، فاصله زیادی با کلام اسلامی دارد و جمع این سه پارادایم یا به تعبیر دیگر، تحمیل پارادایم الهیات پروتستان ـ البته با قرائت سروش ـ بر عرفان اسلامی ـ باز به قرائت سروش ـ و سپس تحمیل آن محصول بر کلام اسلامی، به تعبیر شریعتی، نوعی شتر گاو پلنگ خواهد بود.
* بخشی از پاسخ دکتر محمد محمدرضایی، استاد تمام فلسفه دانشگاه تهران:
این سخن که خدا به هر دردی نمی خورد و در هر حادثه خاص حضور ندارد، خطای محض است که باعرض معذرت بیشتر شبیه اعتقاد بت پرستان عصر جاهلیت است.
از جناب آقای دکتر عبدالکریم سروش می خواهم که در باب اعتقادات تشیع و توسل به پیامبر و امامان معصوم و اولیاء الله با تامل و تفکر بیشتری سخن بگویند. (در ضمن جهت مطالعه بیشتر در باب توسل و شفاعت و عقاید وهابیت به کتاب های استاد محترم حضرت آیت الله العظمی جعفر سبحانی مراجعه شود.)
امید و آرزوی دکتر سروش در باب از نو تعریف کردن ارتباط انسان با خدا با پرداختن جدی تر به مساله شرور، وجهی ندارد.
گفتنی است مباحثی که تقدیم شما مخاطبان عزیز شده است، بخش کوتاهی از پاسخ بزرگان به سخنان دکتر سروش بوده و در بیانات آنان، پاسخ های جامع، کامل و مستدلی خطاب به نظریات او ارائه شده است.